بچه های عزیزم به همراه فندق نازنین
سال پیش یسنا جونی از ما می خواست که یه پرنده داشته باشه که باهاش بازی کنه ، روی دستش راه بره . بلاخره من و بابایی تصمیم گرفتیم براش یه طوطی دست آموز بخریم .
و این شد که فندق نازنین از اواسط فروردین 1398 عضو خانواده ما شد.
فندق جون از بچگی ،خونه ما اومد به اندازه ای که من براش با سرنگ سرلاک می دادم . و الان فندقی با شیرین زبونی خودش شده ته تغاری خونه مون .
از جمله حرفای شیرین فندق ( بدو بیا ، فندوق بدو بیا ، بوس بده ، خوشگل ، بابا جون ) و کلی حرکات جالب
و البته پرهام جونم که عاشق ماشین هست . عزیز دلم این عکس رو برات گرفتم که همیشه ماشین هایی رو که دوست داشتی برات یادگاری بمونه
یه روز بعداز تعطیلی مدرسه که یسنا جونی مهمون اداره مامان شد
تولد حسین جون یکی از همکلاسی های آی مت . تولدت مبارک باشه عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی