جشن دندونی یسنا جون
یسنا جون گاهی دست منو می گرفت و می برد دهنش ، امروز بعداز ظهر (چهارشنبه 5 آذر ماه 1393) (9 ماهگی یسنا جون) هم اینکارو کرد و من متوجه شدم دستم روی لثش به یک دندون خوشکلی که تازه در آورده بود خورده ، قربون دندون کوچولوت عزیزم ،
دخترکم نمی دونی چقدر خوشحال شدم چند وقتی می شد که منتظر دندونت بودیم.
منم براش این شعر رو می خوندم:
(یسنا داره یه دندون ، قند می خوره از قندون ، فرشته ی مهربون آورده براش یه دندون ) دختر عزیزم اومیدوارم همیشه قدر دندونای خوشکلت رو بدونی چون این هم یکی از نعمت های بزرگ خداوند مهربون هست که باید ازش مواظبت کنی ، عزیزم همیشه خوب مسواک بزن تا دندونات سالم باشن.
بعد از چند روز براش یه جشن کوچولو ی خودمانی گرفتیم:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی