لباس شب یلدا سال 96
لباس هندونه مامان دوز یسنا جونی واسه مراسم عمه مریم ...
نویسنده :
مامان ساناز
8:40
اولین برف سال 96
یک پنجشنبه برفی اولین برف بازی خوشگل های من اینم بعد از کلی برف بازی و پسر گلم که از فرت خستگی این طوری خوابش برده ...
نویسنده :
مامان ساناز
19:46
گوشواره یسنا جونی
دختر عزیزم بلاخره بعد از کلی اسرار از طرف خودت برای سوراخ کردن گوشت رفتیم دکتر . چهارشنبه یک آذر ماه برات وقت دکتر گرفتیم (دکتر قاسمی) ، من که خودم خیلی استرس داشتم. تو هم اولش خوشحال بودی ولی وقتی توی مطب دکتر، گریه بچه های دیگه رو دیدی حالت چهره ات تغییر کرده بود . بلاخره نوبت ما شد و رفتیم تو . دست آقای دکتر درد نکنه اینقدر خوش برخورد بود که لبخند به لبات نشست . مثلاً اینکه وقتی رفتیم تو ، رو کرد به تو گفت که دخترم اومدی گوش هات رو سوراخ کنی . تو هم سرت رو به نشانه تایید تکون دادی . بعد دکتر شروع کرد و گفت ببین برای یسنا جون چه گوشواره ای خریدم . فقط مال یسنا جون هست . بیا اینجا بشین دخترم . وقتی روی ص...
نویسنده :
مامان ساناز
10:06
جمعه 12 آبان ماه . سفر به آستارا
اینم مسافرت یک روزه یسنا جونی و پرهام جونی به آستارا کنار دریا خیلی بهتون خوش گذشت فقط چون هوا یه کم سرد بود نتونستیم زیاد اونجا باشیم اینم اولین ساعت مچی که از بازار آستارا خرید کردین (به انتخاب خودتون) پرهام عزیزم . عاشق جارو کشیدن ...
نویسنده :
مامان ساناز
8:30
یک روز پاییزی توی باغچه خونه مامان جونی
5 شنبه و جمعه در شهر سرعین
5 شنبه عصر فسقلی ها در حال رفتن به آب درمانی جمعه : امروز یسنا جونی با مامان جون و خاله جونی رفته بود آب و پرهام جونی چون خوابیده بود نتونست بره و بعداز بیدار شدن توی محوطه آبدرمانی مشغول بازی شده بود پسر گلم اینم بازی تازت که کلی بهت خوش می گذره ، کلاه بابا جونی رو از سرش بر می داری و فرار می کنی ...
نویسنده :
مامان ساناز
9:26
پاییز 1396
منطقه حفاظت شده فندقلو یکشنبه 23 مهرماه صبح پنجشنیه 13 مهرماه که وروجک ها اومدن اداره مامان اینم دختر نازنینم که داره تلویزیون نگاه می کنه خوشگل های مامان و بابا و آشپز کوچولوی من ...
نویسنده :
مامان ساناز
9:06